آغاز همیشه معنا دار نیست،این پایان است که معنا می کند راه را،بیراهه را
درباره من
جویبار می شوم بیایی کنارم بنشینی
تماشایت کنم
پلک هم نمی زنم لبخندت را آب نبرد
آنوقت می گویی ته چشمانت موج می زنم
می دوم جلوی آینه بینم موهات چشکلی تاب می خورد
باز تاریک است
انگاری توی خواب گمت کرده باشم
چشم هم بگذارم می آیی!
می بینمت از پشت پنجره رد می شوی
از باغچه نعنا چیدی
عطرش اتاق را خنک کرده
جویبار می شوم دستت را به من بسپاری
میگویی بگذار ببینم هنوز موج می زنم
چشم باز می کنم
نیستی!
توی آینه غرق می شوم.
ادامه...
سلام بازم که نیستی؟ معلوم نیست روزا تا کی میخوابی که بعد که از خواب بلند میشی میبینی ساعت ۲ شبه راستی عکس منو از کجا اوردی تو وبت کذاشتی{برو بچ میگن من شکل سلمان خوانم چون} ولی من قبول ندارم ایدیتو واسم بده از این به بعد با هم چت کنیم اینطوری بهتره نظرت چیه؟ معینه: نظر خاصتی ندارم ...ها هاها
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
بازم که نیستی؟
معلوم نیست روزا تا کی میخوابی که بعد که از خواب بلند میشی میبینی ساعت ۲ شبه
راستی عکس منو از کجا اوردی تو وبت کذاشتی{برو بچ میگن من شکل سلمان خوانم چون} ولی من قبول ندارم
ایدیتو واسم بده از این به بعد با هم چت کنیم اینطوری بهتره نظرت چیه؟
معینه: نظر خاصتی ندارم ...ها هاها